بٳسم الذی كُلُّ شَىْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ
نمیدانم حديثنامه چونست
همی بینم كه عنوانش به خونست
قال الشاعر و صدق:
نَعَى نَاعِيَا عَمْرٍو بِلَيْلٍ فأسْمَعَا
فَرَاعَا فُؤَاداً لاَ يَزَالُ مُزَوَّعاَ
مَضَى فَمَضَتْ عَنِّي بِهِ كُلُّ لَذَّةٍ
تَقَرُّ بِها عَيْنَايَ فانْقَطَعَا مَعا
مَضَى صَاحِبيِ واسْتقْبلَ الدَّهْرُ مَصْرَعِي
ولاَ بُدَّ أنْ ألْقَي حَمامِي فأُصْرَعا
قال آخر:
إذَا ما دَعَوْتُ الصَّبْرَ بَعْدَكَ والبُكا
أجابَ البُكا طَوْعاً ولَمْ يُجِبِ الصَّبرُ
فإِنْ يَنْقَطِعْ مِنْكَ الرَّجاءُ فإِنَّهُ
سَيَبْقَى عَلَيْكَ الْحُزْنُ ما بَقِيَ الدَّهْرُ
دکتر مصطفی خرّمدل همانند دیگر بزرگان، استادان و متفكّران عرصهی دینداری و نوعدوستی و قلمفرسایی، فرهنگپروری دینی و ملّی، هنر و معرفت، تراوشهای فكری و عرفانی و دینمحوری خود سر کلاس درس خلّاقانه و ادیبانه و مخلصانه و داعیانه بيان میفرمودند. سرچشمهی این ایدهی دینداری را از قرآن و قرآنپژوهی یاد گرفته بود و سر کلاس به دانشجویان خود منظور و مقصود خود را هنرمندانه و هدفمندانه بیان میکردند. شخصيت توسعهیافتهی قرآنی این مرد بزرگ و افكار نورانی و آثار گرانمايهی ایشان در کسوت استادی دانشگاه کردستان، همچون اقيانوس بيكرانی، زبانزد دانشجویان و اساتید دانشگاه بودند. اين انسان فرزانه، فريد دوران و بديع زمان، باعقل و باهوش و با استعداد و با وسعت دید فراوان و آگاهی و قريحهی نادر خود به قلّهی رفيع سعادت و ذروهی تعالی معنويت دست يافته و به جايی رسيده بود كه غير از خدا هيچ چيز را نمیدید. آنچنان نفسِ خود را با عشق به خدا در معيت مرشد معنوی خود، تزكيه و تهذيب نموده بودند که از نظر اخلاقی و دينی سرمشق خوبی برای همگان بودند؛ زیرا زمانی که در محضر این استاد گرانمایه مینشستيد، قبل از هر چيزی مجذوب نزاكت، فروتنی و بیآلايشی وی میگرديدید. چون لب به سخن میگشودند، تناسب حال و مقال را رعايت میکردند. شكوه دانش از عظمت اين دانشمند بهطور ملموس، احساس میشد. هر تماشاچیای سراپا چشم و گوش در برابر اين كاخ هزار پنجره، دامن از دست میداد.
استاد نه تنها برای جامعهی علمی و دانشگاهی مخصوصاً دانشگاه کردستان و دانشجويان آن، شخصيت علمی، ادبی و عرفانی شناختهشدهای بودند، مرد حوزهی دین و دیانت و مرد مسجد و جماعت بودند. هرگز فراموش نمیشود نماز عصر و مغرب با دانشجویان در طبقهی دوّم دانشکدهی علوم انسانی دانشگاه کردستان با امامت ایشان برگزار میکردیم. مرگ استاد خرمّدل به معنای واقعی مرا غافلگیر کرد در نوشتن این مطالب پا به وادی بیحدّ و مرزی نهادم و برای تسلّی بخشیدن و آرام کردن خویش از قواعد نحوی كه طیّ آن «نكره را به معرفه میافزايند؛ تا معرفه را بیابند» و از قواعد «اضافه به معرفه»، بهره جستم و خواستم بار دگر از محضر این استاد باوقار و اخلاقمدار بنشینم و در دامن این مرد عالم عامل، خوشهچینی کنم و بنا به قول شاعر كه میگوید:
ما آن مدحتُ محمداً بمقالتي
لكن مدحتُ مقالتي بمحمدٍ
دل به دريا زده و خويش را به دريای روان، روانه كردهام و به عشق و هوای او ره آب سپردم. آتش آزمون، بر زبان میگذارم تا با بيان الكن و ناتوان، بار دیگر نام استاد خرّمدل را بر زبان، جاری کنم. امّا اين دل حيران و سرگردان همواره يك پا، به جلو و دو پا به عقب دارد. چون دل دچار وسوسه شده و از شكست واهمه دارد. آيا از اين وادی اَيمن، ايمن توان گذشت؟ چون:
نيايد وصف تو از خامه من
نگنجد نام تو در نامه من
هرچند شاگردان فرهيخته و انديشمند استاد خرمّدل در مورد ايشان قلمفرسايی كنند؛ حقّی که استاد بر گردن ما دارند اعتراف میکنم حقّ مطلب ادا نمیشود. پس من با زبان الكن و دست لرزان، كی تاب و توان سخن گفتن در مورد کسی را دارم كه اكثر شاگردان اديب، فرهنگشناس، ادبدوست و هنرپرور ايشان از تعريفش درماندهاند. امّا چاره چيست و راه فرار كدام است؟ جز اينکه بايد دل به دريا زد و از مصاف كارزار بال و پر گشود و به مقصد رسيد. به عنوان شاگردِ استاد میتوان از خوان فضلش طبقی و از گلستان ادبش ورقی برگرفت و برای رسيدن به هدف، اعلام آمادگی كرد.
امّا نبايد فراموش كرد كه به روزرسانی زندگی و توفیقات روزافزون و رشد و بالندگی و قدرشناسی و قدردانی به معنی اصيل خود، بدون زنده نگهداشتن و ادامهی راه و رسم زندگانی پیروان واقعی پيامبر گرامی و عظیمالشّأن(ص) و اصحاب بزرگوارشان و همچنین احترام به اساتید اخلاقمدار و قرآندوست و داعی الی الله نقش بر آب و لوحی بر ديوار باد، است. اين بیداری اسلامی و خيزش اخلاقی و فرهنگی برای اعتلای فرهنگ اصیل قرآنی در منطقه بهشدّت نياز است. تسامح و همسو كردن و جهت دادن به ديگر فرهنگ جامعهی اسلامی-ایرانی، در مسير هدفمند، همانند بههم پيوستن جويبارها و رودها هستند كه هريك از محيطی و سرچشمهای تعذيه میکنند. نتيجهی اين پيوستگی؛ دريای پرتلاطم و رود خروشانی است كه هر ريز و درشتی را هضم و همه را با خويش همسفر میكند. اين بينش و آيندهنگری مستلزم سعهی صدر، حسن نيّت، شناخت علمی و ديناميكی ضرورتهای روز موجود، در فرهنگ و ادبيات و روشن گردانيدن ارزشهای سازنده و فلسفی آن است. بايد پردهها كنار زد و پنجرهها را گشود و افقهای آسمانی را درنوردید تا در سایهسار قرآن بار دیگر جامعهی بشری را به سرمنزل مقصود ربّانی و قرآنی رساند، زیرا انديشمندان و نيكو رويان انساندوستان بيش از اين، تاب مستوری را ندارند. در هر برههای از زمان به وجود من و ما نياز است. بیگمان شناخت نواندیشان و خردورزان جامعه و كندوكاو در مسائل مربوط به آن، بدون شناخت و معرّفی مردان خردانديش، خردمند، بهويژه در عصر انفجار اطّلاعات که جهان به يك دهكدهی كوچك تبديل شده است، ممكن نيست معرّفی افراد صاحبنظر و اديب از عوامل شايسته بلكه بايسته برای تنوير افكار و تعميم بينش اجتماعی و انسانی در همهی دوران زندگی بشر است.
استاد خرمّدل هرچند در محيط كوچك و بسته، به دور از هر نوع امكانات رفاهی، بدون دسترسی به كتاب و كتابخانه، چنان شخصيت بزرگ علمیای، کسب کرده كه برای هركس قابل لمس است. ايشان راه كمال را در معارف ادب اسلامی پيموده و بر ادبيات فارسی و عربی و کردی مسلّط بود.استاد فرزانه، سالها در شهرهای تهران، سنندج و مهاباد در کسوت معلّمی و استادی، خدمت کردهاند. موانع مادّی و معنوی فراوان از يک طرف و از طرف ديگر ارادهی راسخ، عشق به دانش و علم مخصوصاً حافظهی قوی و گيرايی استاد را – فقط در علّامه عبدالحمید بدیعالزّمان کردستانی میتوان یافت - همچون صخره در برابر امواج نگاه داشته و ارادهی او را همچنان محكم کرده است.
استاد خرمّدل در تفسير بویژه در معناشناختی مفردات و اصطلاحات قرآنی و همچنین شأن نزول آیات، حديث، اصول، فقه، منطق و كلام، و در صرف و نحو عربی و ادب فارسی و كُردی، صاحبنظر بودند، با نهايت عزّتنفس و مقاومت در برابر ناملايمات روزگار غدّار، هرگز سر خم نكرد و خود را در دام جور زمانه و افراد چاپلوس نينداخت، برای کسب پست و مقام زودگذر روزگار، کوچک نکرد. گويی عبدالواسع جبلی از زبان استاد خرمّدل گفتهاند:
در پای جاهلان نه پراكندهام گوهر
وزدست ناكسان نپذيرفتهام عطا
هرگز نديده و نشنيده اسـت كس زمن
گفتار نـاستوده و كردار ناروا
گفتار، نوشتار و آثار هر شخصی نمايانگر و مظهر علم، دانش و انديشهی اوست.
استاد خرّمدل آثار گرانبهایی همچون: ۱- نماز فرمان خدا ۲- مکالمه روزمرّه زبان کردی، ۳- صرف دستور زبان کردی سورانی،۴- گلبُن دانش، ۵- نحو زبان فارسی، ۶- گنجینهی صرف زبان عربی، ۷- گنجینهی نحو زبان عربی، ۸- نگاهی گذرا به اعجاز علمی قرآن، ۹- تفسیر نور ۱۰- تفسیر المقتطف.
ترجمهها: ١-کتاب الله، ۲- عنایت یزدان، ۳- في ظلال القرآن (۱۵ جلدی).
تألیفات چاپ نشده: ۱- دستور زبان فارسی، ۲- در پرتو نور، ۳- فرازها و اندرزهایی از قرآن به رشتهی تحرير در آوردهاند.
امّا در روز یکشنبه ۴ خردادماه ۱۳۹۹ که روز عید رمضان مبارک بود، همسرم گفتند خبر ناگواری آمده البتّه از چهرهاش مشخّص بود که این خبر خیلی ناراحتکننده بود چون ایشان هم شرف حضور در شاگردی این استاد بزرگ را داشتهاند؛ ولی چه خبری؟ چه اطّلاع شومی؟ كه جهان را در نظرم سياه كرد. آه از آن حالت كه در آن رعب بهمن عارض شد. البتّه نيازی ندارم كه تأثيرات خود را شرح دهم. زيرا نسبت آن«استاد تغمّده الله تعالی برحمته و جزاه عنّا أحسن الجزاء» بر مقام تعليم و هدايت، ولینعمت و مربّی واقعی بنده بودند، ولی به مقتضای رسوم ظاهری میخواستم مراتب تسليت و تعزيت خود عرضه دارم و اگر بگويم كه بنده به تسليت اولی و احقّ میباشم، تصوّر نمیكنم دعوی بیبرهانی كرده باشم. باری آن گوهر تابناك نه تنها از دست من رفت بلكه فقدان استاد، عالم اسلام را داغدار كرد.
وما كَانَ قَيْسٌ هُلْكُهُ هُلْكُ وَاحِدٍ
وَلَكِنَّهُ بُنْيَانُ قَوْمٍ تَهَدَّمَا
لَعَمْرُكَ مَا وَارَى التُّرَابُ فِعَالَهُ
وَلَكِنَّهُ وَارَى ثيابًا وَأَعْظُمًا
بني منقذ صبراً فأنّ مُصـابَكم
يُصاب به حافي الأنام وناعلُه
در پايان صبر بر مصائب را زمزمه میكنم و از خداوند حیّ و منّان خواهانم این استاد عزیز را با انبیاء و صلحاء، شهداء و محشور گردانند و هرچه زودتر جای ایشان را با لطف و کرم خویش پر کنند.
وليس وراءَ الشئِ شئٌ یـردُّه
عليك اذا ولّي سِوَی الصّبرِ فاصبر
جعلنا الله تعالی من الصّابرين
و برسوله الكريم متأخّرين
و أبقاكم خلفاً صالحاً عن شيخنا
تخدمون الاسلام والمسلمين
بمنّه و كرمه آمين يا ربّ العالمين
نظرات